شروع...
انتقال متن شروع به اينجا.به نام تو آغاز نكنم،به نام چه كس ديگري مي شود شروع كرد؟به نام پدر؟به نام مادر؟به نام پسر؟ يا به نام همسر؟؟!هيچ وقت نمي شود به نام غير شروع كرد!اين را همه مي دانند...
«بسم الله الرحمن الرحيم»
فقط ضايع مان نكن،امروز روز اول است نمي خواهم مثل هميشه بشود!براي اولين بار بگذار يا علي من هم طعم خرما بدهد...بگذار سرطان حيوانيت را از دلم ببرد،شايد بجاي بگذار بايد مي نوشتم كمكم كنكمك...
نق نق ها!
*
دارم به این فكر می كنم كه وقتی بودن یا نبودن آدم توی نت چندان اثری ندارد چه فایده دارد كه باشی؟!حداكثر بودنت غیر اینست كه چند تا سایت خبری و خبرگزاری لینك فلان مطلبت را زده باشند یا فلان خبر از وبلاگت را منعكس كرده باشند؟شاید حتی نبودنت بركت بیاورد به این نت كم خیر!حالم از این خداحافظی ها هم به هم می خورد!!همه مان هی خداحافظی می كنیم و هی دوباره....
خود شما تا حالا چند بار رفته اید و باز دوباره همین بازی مسخره ی بلاگ نویسی؟!!!این یعنی تلف شدن سرمایه ها.... یعنی چند سال از عمرم فقط پای این جعبه ی جادو تلف شد!فواید زیادی داشت اما مضراتش بیشتر بود!(اینها كه نوشته شد نشانه ی رفتن یا خداحافظی نیست...فقط یك گلایه ی -ساده-از اینترنت و بلاگستان بود)
**
وقتی بچه ی یك رزمنده برایت از فواید كراوات صحبت كند تو باید كجا بروی؟!
***
آدمی كه دوهفته از درس دور مانده چكار باید بكند؟نمی دانم چطور سراغ كتابها بروم؟ازشان خجالت می كشم،از همه ی كتابهای درسی این چند سال خجالت می كشم!از فیزیك هالیدی1و2و3 تاهمین كوانتم مكانیك زیتلی یا اپتیك یا تحلیلی فاولز مغناطیس میلفورد! بخدا شرمنده ی همه تان هستم!!!شرمنده ام كه نتوانستم و نخواستم خوب بخوانمتان و خوب بفهممتان!این گوشه ی اتاق چقدر غریبانه افتاده ای اپتیك جان!!!!!
****
پناهیان چند متریم بود! همان پناهیانی كه برای دیدنش لحظه شماری می كردم آن جلو امام جماعت بود و من چون دیرم بود نماز ظهر و عصر شكسته را یكی كردم ،رفتم دنبال كارم و نتوانستم بروم پیشش!حیف شد....
*****
چرا آزادی برای گناه هست ولی برای طاعت نیست؟!چرا آنها كه برای گناه آزادی را پیش می كشند به تو اجازه ی طاعت نمی دهند؟!بهشت زوركی كه شعارسیاسی بود ولی جهنم زوركی حقیقت است آقا!
******
الان جلوی من یك چند راهی هست!دل به یك سو می خواند و عقل به یك سو و معیشت به سوی دیگر و........!
پی نوشت:
بی تو بودن همیشه به معنای فراق تو نیست ، گاهی به معنای بیرون شدن از درگاهت هست حبیب جان!ما بیرونم باشیم باز طرفدارتیم حبیب جان!
دارم به این فكر می كنم كه وقتی بودن یا نبودن آدم توی نت چندان اثری ندارد چه فایده دارد كه باشی؟!حداكثر بودنت غیر اینست كه چند تا سایت خبری و خبرگزاری لینك فلان مطلبت را زده باشند یا فلان خبر از وبلاگت را منعكس كرده باشند؟شاید حتی نبودنت بركت بیاورد به این نت كم خیر!حالم از این خداحافظی ها هم به هم می خورد!!همه مان هی خداحافظی می كنیم و هی دوباره....
خود شما تا حالا چند بار رفته اید و باز دوباره همین بازی مسخره ی بلاگ نویسی؟!!!این یعنی تلف شدن سرمایه ها.... یعنی چند سال از عمرم فقط پای این جعبه ی جادو تلف شد!فواید زیادی داشت اما مضراتش بیشتر بود!(اینها كه نوشته شد نشانه ی رفتن یا خداحافظی نیست...فقط یك گلایه ی -ساده-از اینترنت و بلاگستان بود)
**
وقتی بچه ی یك رزمنده برایت از فواید كراوات صحبت كند تو باید كجا بروی؟!
***
آدمی كه دوهفته از درس دور مانده چكار باید بكند؟نمی دانم چطور سراغ كتابها بروم؟ازشان خجالت می كشم،از همه ی كتابهای درسی این چند سال خجالت می كشم!از فیزیك هالیدی1و2و3 تاهمین كوانتم مكانیك زیتلی یا اپتیك یا تحلیلی فاولز مغناطیس میلفورد! بخدا شرمنده ی همه تان هستم!!!شرمنده ام كه نتوانستم و نخواستم خوب بخوانمتان و خوب بفهممتان!این گوشه ی اتاق چقدر غریبانه افتاده ای اپتیك جان!!!!!
****
پناهیان چند متریم بود! همان پناهیانی كه برای دیدنش لحظه شماری می كردم آن جلو امام جماعت بود و من چون دیرم بود نماز ظهر و عصر شكسته را یكی كردم ،رفتم دنبال كارم و نتوانستم بروم پیشش!حیف شد....
*****
چرا آزادی برای گناه هست ولی برای طاعت نیست؟!چرا آنها كه برای گناه آزادی را پیش می كشند به تو اجازه ی طاعت نمی دهند؟!بهشت زوركی كه شعارسیاسی بود ولی جهنم زوركی حقیقت است آقا!
******
الان جلوی من یك چند راهی هست!دل به یك سو می خواند و عقل به یك سو و معیشت به سوی دیگر و........!
پی نوشت:
بی تو بودن همیشه به معنای فراق تو نیست ، گاهی به معنای بیرون شدن از درگاهت هست حبیب جان!ما بیرونم باشیم باز طرفدارتیم حبیب جان!
